شب به تنهایی خفته ام
به دیدن خاطرات در خواب
به انتظار خفته ام
اما لحظه به لحظه
ثانیه به ثانیه
می گذرد خاطرات خوش با توبودن جو برق
این چه حسیست
بودنت را در خواب فریاد میزنم
بمان بمان بمان
تپش های قلبم تند وتندتر می شود
عرق سردی مرا فرا گرفته است
گمان می کنم تو دیگر نیستی
من در دریایی نبودنت فریاد میکشم
کجایی بیا بیا
ناگهان از خواب بیدار میشوم
اما چرا تنهایم
من خوابم یا بیدار
راه بی سبب را چاره ندارد
دل بی تاب من "من بی تو راهی ندارم
گفتار تو دگر اثر ندارد
خواستم می خواهم اما تورا ندارم
خورشید رفت وستاره آشکار درخشش ماه از دور نمایان.
دوست دارم ماه من
اگه گفتم دوستت دارم ریا نکردم
دلمو به تو بستم جفا نکردم
اگه گفتم هستم تا همیشه خیانت نکردم
تو هم منو دوسم داری به حقیقت رهایم نکردی
درد عشق گوید راز دل من " تو بودی عشق من
مرهم دردم تو بودی بنوشم تو را شفا گیرم
گذر کردم در خاطرات بودم وبودی تا همیشه
مانده ام در خاطرات تلخ و شیرین" تو بودی در کنارم در "تلخ وشیرین
امید دارم باشم با تو همیشه دوستت بدارم تا همیشه